ملا محمدتقی ناهیدی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۱۱ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
}} | }} | ||
'''ملا محمد | '''ملا محمد تقی ناهیدی دزفولی''' متخلص به ناهیدی، ناهید، ناهیدا و یا تقی از شاعران بنام دزفولی بوده است. | ||
==زندگینامه== | |||
محمد تقي ناهیدی دزفولی فرزند اول ملا حسینقلی ناجی (روضه خوان) نوه مرحوم ملا سلیمان بود و در سال ۱۲۶۰ هجری شمسی در دزفول متولد شد و در همین شهر نزد اساتید مکتبخانه و مدرسه های سنتی قدیم دزفول به فراگیری دروس متداول آن زمان پرداخت. او با آنکه قرآن مجید و نصاب الصّبیان را می خوانده از مکتب فراری بوده و عمویش او را ناچار به خواندن کتاب هزار و یک شب می کرده است. خواندن و نوشتن را آموخته بود که به شعر سرودن دل بست. | |||
او در سی ام تیرماه سال ۱۳۳۲ شمسی و در سن ۷۲ سالگی از دنيا رفت و در قبرستان [[نعل اشکن]] در جنوب شرقی دزفول به خاک سپرده شد.<ref>{{یادکرد وب |نویسنده = |نشانی= http://www.dezfoolnews.ir/fa/News/24377/|عنوان= شرح حال ناهیدی| ناشر = سایت صبح ملت نیوز |تاریخ = |تاریخ بازبینی= }}</ref> محل سکونت و زندگی ناهیدی در محله [[چولیون|چولیان]] بود. | |||
==سبک شاعری== | |||
او در طول حياتش با برخورداري از ذوق سرشار و خدادادي هزاران بيت شعر سرود اشعاري كه مؤيد تاريخ اجتماعي ، سياسي ، فرهنگي و مذهبي دزفول به شمار مي آيند. ناهيدي با طبع آزمايي در قالبهاي گوناگون شعري و با تسلط اعجاب انگيز بر زبان و ادبيات فارسي و نيز لهجه ي شيرين و اصيل دزفولي آثاري از خود به جاي گذاشت كه علاوه بر بررسي آثار در موضوعات پيش گفته از منظر زبان شناسي آثار او در خور بررسي و قابل تاملند.<ref>{{یادکرد وب |نویسنده = |نشانی= http://www.nahede.blogfa.com/|عنوان= ملا محمدتقی ناهیدی دزفولی| ناشر = |تاریخ = |تاریخ بازبینی= }}</ref> وی در سرودن شعر از اصطلاحات و لغات اصیل و کهن فارسی و دزفولی استفاده می کرده است. | |||
طبع نقاد وقریحه شعری سر شار او از ابتدای جوانی به شکوفائی رسید و وجه ممیزه اشعارش ، استخدام و استفاده از لغات و اصطلاحات اصیل و کهن است که به کلام او زینت و ظرافت و زیبائی می بخشد به گونه ای که سجع و رقص واژگان ، در چیدمان این ساختمان شعری والا ، به خوبی مشهود است. او همواره با دیگر شعرای همشهری خود از قبیل میرزا ابوتراب جَلی ، سید محمدنبی سیادت، ملا احمد گلابی، ملا عزیز مرغی زاده، ملا حسناک شوشتری و غیره در مدراوده و مناظره بوده است. تبحر و استادی ناهیدی در سرودن اشعار طنز محلی است، لیکن سروده هایی در مدح و منقبت خاندان عصمت و طهارت و رثای شهدای کربلا نیز دارد که این اشعار همواره مورد اقبال منبریون و گرمی بخش مجالس سوگواری بوده است.<ref>{{یادکرد وب |نویسنده = |نشانی= http://mejry.com/Home/Article/89/|عنوان=ناهیدی شاعر ممتاز دزفولی | ناشر = |تاریخ = |تاریخ بازبینی= }}</ref> | |||
ناهیدی به رسم دیگر شاعران دوره قاجاریه ، گاه در حوزه تکلف و تصنع محافل ادبی زمان خویش وارد شده و در زمینه اشعار تفننی نیز همچون اشعار بی نقطه ، اخوانیات و ... طبع آزمایی کرده است. جثه ای کوچک، اندامی ریز، بیانی تند و صریح، زندگانی سراسر فقر توأم با مشقت و سختی، خالق طنزی گزنده، صراحت لهجه، طرح و بیان مسایل اجتماعی دوران خویش در انواع قالب های شعری، از ویژگی های این شاعر دزفولی است. استادی و زبردستی ناهیدی در انتخاب واژه ها و وزن های مختلف شعری ، درخور توجه است. اگر او نبود ، شاید تاکنون بسیاری از واژه های اصیل دزفولی در غبار زمان محو شده بود .وی از آهنگ و موسیقی شعری و دستگاه های ایرانی بویژه حوزه مرثیه سرایی ، آشنایی کامل داشته و در این رهگذر بهره کافی برده است.<ref>{{یادکرد وب |نویسنده = |نشانی=http://prochista1996.blogfa.com/post/9 |عنوان=محمد تقي ناهیدی دزفولی | ناشر =دست نوشته ها و نوسروده های فائزه کثیری |تاریخ = |تاریخ بازبینی= }}</ref> | |||
==آثار== | ==آثار== | ||
خط ۲۲: | خط ۳۴: | ||
==نمونه اشعار== | ==نمونه اشعار== | ||
===نمونه شعر اول=== | |||
{{شعر}} | |||
{{ب|۱ هم مَه رمضون [[اومین|اُومَّه]]،قَدِ روزه زَنِسُّوم| لِف مَه که گِرَه ،اَی مَهِ جامُندَه ، گِرِسُّم }} | |||
{{ب|۲ قرص روزه گِرُفت، بِیخِ گُلیمَه،که یواشی|اَ رفتنِ صـحرا وو قَپـِی غَــلَه بِـیـسُّــم}} | |||
{{ب|۳ روز ، اَغْذَه درازه که مَری،بَند گِحیفَه|اَی روز دراز چی خرِرِنج ف زِی یَه هِرِسُّم}} | |||
{{ب|۴ شو اوّل افطار،اَچَن،خَورْدُمَه پَتی ،اُو|گِنْدام ، گُشِسِّنْ ، اَ هَفَش جا ، [[ترقنیدن|تِرَقِسُم]]}} | |||
{{ب|۵ کیفُم بِدسُم ،روز بِه خِرُم هَرچِی که بینُم| اَ رَفتْ وشُدامُون ، سی خِرید ، لِیوَه بِیسُم}} | |||
{{ب|۶ دوش ،چارکِ نیم، ماس اَ مَندَل ، مو خِریدُم| زَنْدُم کِلِکِی ،یَکِتَه ، [[کلمک|کُلْمَکْمَه]] ، مو لِسُّم}} | |||
{{ب|۷ رَفتُم که خِرُم بَحْتیَه ، اَوْ سِی اَبولی هم| ده جا سر رَه ، اَ دَس تُشْنی مو نِشِسُّم}} | |||
{{ب|۸ ضَحْف اُومَه سیُم ، کُل رَگام یَکْتَه گُشِسِّن| هَرچِی خُومَه دام تَکیَه ، آخیرِش سُلُقِسُّم}} | |||
{{ب|۹ صَحنُم به زِمین خَورد ، بِیس صَحْنِکَه ، دَه قَل| مِنجا [[تلب|تَلبـا]] ، چِی خـودِ عِیســا مــو چُــکِسُّــم}} | |||
{{ب|۱۰ نَمْ،اَی مَه بَعد مُنده،کُجا مو سَر دِرارُوم| اَی روزه گِرُفتن ، دِگه والله، مو هِرِسُّم}} | |||
{{ب|۱۱ وازه ، آ مناجاتِ رجب ، پا قُلِ دولو|دَه گز لِفِ ، وَقِی ، اَ سر جا مو پِرِسُّم}} | |||
{{ب|۱۲ اَغْذر،حپ تپ کورد،به مناجات که اَجا،او| زَند وَزَه به مِی گُش گُلیُم ، خَفَّه بِیسُّم }} | |||
{{ب|۱۳ بَس رو رِیَه قی زَنْد،چِه گُمِت یَکْتَه اَ لَرزه| چِرْپِی اَشدوم اومَه ، دِگَه ، زَلَمَه بِسُّم}} | |||
{{ب|۱۴ آخِر چه گُمِتْ ، اَغْذَه زَه قی ، تا اَسَرِ تخت| [[گمبه|گِمْبَم]] به زِمین اومَه ، تو میری قَلَپِسُّم}} | |||
{{ب|۱۵ گِیوامه گِرِفتُم ، اَ صداش ، زِیرِ کِلُم قُرص| اَ بون ، به دوپِلّی ، سی شَوادونِکَه جِسُّم}} | |||
{{ب|۱۶ رَفتُم به شَوادون و گِرِفتُم رَهِ تاله| چِی گربه به تَه [[تال]] ، یواشی مو تَپِسُّم}} | |||
{{ب|۱۷ بعدش ، سی اَزون،پی حَپِلون، دونه گُشیدِش| لِف حوشِ خَلَگناز ، اَ [[بنگشت|بُنگِــش]] مو رُمِـسـم}} | |||
{{ب|۱۸ وَندُم مو، بِزون ، یَکْتَه اَزونَه، اَ اَزونِش| وارَس اَ اَزونش ، به شَوَق هَرچِی لِرِسُّم}} | |||
{{ب|۱۹ دیدُم شَوَقی نِی ، اَ بَغَل ساعته دیدُم| یَه ساعتِ نیم بعدَه ازونش مو نِشِسُّم}} | |||
{{ب|۲۰ اوسون زِلِ خرکُش دِگه زَنْد، خونَه نَمُندُم| مینِ [[موتور بس|موتورِ بَس]] ، لِف [[لیله|لِیْلِی]] مو سُـلِسُـّم}} | |||
{{ب|۲۱ وا ای هَمَه گَرما ف رَه اَهوازَه گِرُفتُم| اونجون چه رسیدُم ،دِگَه ،آسودَه بِیسُّم}} | |||
{{ب|۲۲ ناهیدی بَسَه، مشتی فِلون،بَدِش مِیایَه| دیدی ، که اَخیرش مو چطور ، گُلَشَه،[[رسن|رِسُّم]]؟}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
معنی شعر به شرح زیر است. | |||
بیت ۱: باز هم ماه رمضان امد و گرفتار روزه شدم / مانند ماه که (حالت خسوف و ) گرفتگی پیدا می کند ، از این ماه وامانده دُچار گرفتگی شدم. | |||
بیت ۲: روزه بیخ گلویم را محکم گرفت که یواش از رفتن به صحرا و مقدار زیادی غله محروم شدم. | |||
بیت ۳: روز آنقدر دراز است که انگار بند گِحیف است از این روز درازمانند الاغ رِنج زده، از پا افتادم. | |||
بیت ۴: شب اول افطار از بس اب خالی خوردم بخیه های من باز شد و از هفت هشت جا شکافته شد. | |||
بیت ۵: کیفم بدستم و روز (از تاب روزه و هوس ) هرچیزی را که میبینم میخرم و از رفت امد هایمان برای خرید دیوانه شده ام. | |||
بیت ۶: دیروز سه ربع ِ کیلو ماست از مندل(محمدعلی) خریدم (یادم نبود که روزه هستم ) انگشتی (درون ماست) زدم (سرازیر شد) یمباره تا آرنجم را لیسیدم. | |||
بیت ۷: رفتم که از سید ابولی (ابوالقاسم) شیر برنج بخرم در راه ده جا از دست تشنگی من نشستم. | |||
بیت ۸: ضعف آمد برایم و تمام رگهایم باز شد هرچه خود را به جایی تکیه دادم ، عاقبت لیز خوردم (و افتادم). | |||
بیت ۹: بشقابم به زمین خورد و ده تیکه شد (و ) وسط گل و لای ها ، درست مثل (چوب بازی) عیسا فرو رفتم. | |||
بیت ۱۰: نمی دانم از این ماه به میراث مانده ، به کجا سر در بیاورم ،از این روزه گرفتن به خسته شده ام. | |||
بیت ۱۱: باز (بدتر اینکه ) از مناجات رجب در (محل) [[قل ننه|قل دولو]] ده متر مانند جغد از سر جایم پریدم. | |||
بیت ۱۲: انقدر تقلای حمله گونه بهبرای خواندن مناجت کرد که به جای او [[وزه|وَزَه]] به گلوی من زد و من خفه شدم. | |||
بیت ۱۳: بس (روی ) لبه دیوار داد زدچه بگویمت که یکباره از ترس صدای عطسه ام امد و دیگر زهره ام را انداختم. | |||
بیت ۱۴: اخر چه بگویمت انقدر داد زد ، تا از سر تخت صدای به زمین افتادنم بلند شد و تو بمیری ، وارونه افتادم. | |||
بیت ۱۵: از صدای او گیوه هایم را محکم به زیر بغلم گرفتم و از پشت بام دو پله یک پا به طرف شوادون فرار کردم. | |||
بیت ۱۶: به شوادون رفتم و راه [[تال]] را در پیش گرفتم و مانند گربه ای آهسته در انتهای تال تپیدم (جای گرفتم). | |||
بیت ۱۷: بعد از این همه (تدابیر) دهانش را برای اذان حمله وار باز کرد و من مانند خانه ای که درحال خراب شدن است از اذانش فرو ریختم. | |||
بیت ۱۸: یکباره از اذان او ،اذان (موت) خودم را به زبان جاری ساختم همینکه ادانش تمام شد به هرچه به دمیدن شفق نگریستم. | |||
بیت ۱۹: دیدم خبری از شفق نیست به ساعت بغلم نگاه کردم و یک ساعت و نیم بعد ازاذانش نشستم. | |||
بیت ۲۰: انوقت [[زل خرکش]] (ستاره صبحگاهی) دمید و دیگر خانه نماندم و و مانند مارمولکی بداخل [[موتور بس]] یا ماشین وانتی خزیدم. | |||
بیت ۲۱: با این همه گرمی راه اهواز را در پیش گرفتم و انجا که رسیدم دیگر اسوده شدم. | |||
بیت ۲۲: ناهیدی دیگر بس است مشهدی فلانی بدش می اید (ولی) دیدی که آخرش من چطور، پنبه هایش را رشته کردم؟ | |||
===نمونه شعر دوم=== | |||
{{شعر}}{{ب|دو لُتَّه پِیْ یَکـِدُوْ کُوْرْدِنْ قِصّه |یِکِیْ رٰاسپٰا یِکِیْشُونْ بیـٰدْنِسَّه}} | |||
{{ب| اُوو ٰانْ کِ نِسَّ بیدَ بَرْ سَرِ پٰاشْ|سَرِ نُونِشْ کُتِیْ دیدُومْ حَریسَه}} | |||
{{ب| اُوو ٰانْ کِ بیدَ رٰاسْپا یَ خییارِیْ| | |||
دَسِشْ دیدُمْ بِنـٰارِسْ وَر کَنیسَه }} | |||
{{ب| دُ تـٰاشُونْ لُخْتُوْ عُرْیُونْ زُونِ لُتَّه| | |||
سَرِ شُونِ دُتـٰا شُونْ بیٰدْ دُکیسَه }} | |||
{{ب| یِکِیْشُونْ کیسَنِشْ پُرْ نُونِ تِکْ تِکْ| | |||
یِکِیْشُونْ گُفْ مُ تٰیسَمْ پُل بییِسَّه }} | |||
{{ب| یِکِیْشُونْ گُفْ فَلُمْ مُ نوُنِ سُوْزی| | |||
یِکِیْشُونْ گُفْ فَلُمْ نُونُو حَلیسَه }} | |||
{{پایان شعر}} | |||
معنی: | |||
١ دو تن که هر دو زبانشان لکنت داشت،با هم سخن می گفتند،یکی ایستاده و دیگری نشسته بود. | |||
٢ آنکه نشسته بود روی پای خود[نان داشت]که روی آن کمی حلیم دیدم. | |||
٣ آنکه ایستاده بود خیاری در دست داشت،و دیدم که بر خر پشتک تکیه داده بود. | |||
٤ هر دو لُخت،با زبان الکن،بر شانه ی هر دو،دو کیسه بود. | |||
٥ یکی از آن دو،کیسه اش پر از تکّه نان بود،یکی از ایشان گفت((من کیسه ام پر شده است.)) | |||
٦ یکی از آن ها گفت((من نان با تُربچه می خورم))،یکی از ایشان گفت((من نان و هریسه میخورم.)) | |||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
[[رده:افراد مشهور]] | |||
[[رده:درگذشتگان]] | |||
[[رده:شعر]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۰ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۵:۲۶
ملا محمد تقي ناهیدی | |
---|---|
زادهٔ | ۱۲۶۰ دزفول |
درگذشت | ۱۳۳۲ |
مدفن | دزفول |
کارهای برجسته | شاعر |
ملا محمد تقی ناهیدی دزفولی متخلص به ناهیدی، ناهید، ناهیدا و یا تقی از شاعران بنام دزفولی بوده است.
زندگینامه
محمد تقي ناهیدی دزفولی فرزند اول ملا حسینقلی ناجی (روضه خوان) نوه مرحوم ملا سلیمان بود و در سال ۱۲۶۰ هجری شمسی در دزفول متولد شد و در همین شهر نزد اساتید مکتبخانه و مدرسه های سنتی قدیم دزفول به فراگیری دروس متداول آن زمان پرداخت. او با آنکه قرآن مجید و نصاب الصّبیان را می خوانده از مکتب فراری بوده و عمویش او را ناچار به خواندن کتاب هزار و یک شب می کرده است. خواندن و نوشتن را آموخته بود که به شعر سرودن دل بست.
او در سی ام تیرماه سال ۱۳۳۲ شمسی و در سن ۷۲ سالگی از دنيا رفت و در قبرستان نعل اشکن در جنوب شرقی دزفول به خاک سپرده شد.[۱] محل سکونت و زندگی ناهیدی در محله چولیان بود.
سبک شاعری
او در طول حياتش با برخورداري از ذوق سرشار و خدادادي هزاران بيت شعر سرود اشعاري كه مؤيد تاريخ اجتماعي ، سياسي ، فرهنگي و مذهبي دزفول به شمار مي آيند. ناهيدي با طبع آزمايي در قالبهاي گوناگون شعري و با تسلط اعجاب انگيز بر زبان و ادبيات فارسي و نيز لهجه ي شيرين و اصيل دزفولي آثاري از خود به جاي گذاشت كه علاوه بر بررسي آثار در موضوعات پيش گفته از منظر زبان شناسي آثار او در خور بررسي و قابل تاملند.[۲] وی در سرودن شعر از اصطلاحات و لغات اصیل و کهن فارسی و دزفولی استفاده می کرده است.
طبع نقاد وقریحه شعری سر شار او از ابتدای جوانی به شکوفائی رسید و وجه ممیزه اشعارش ، استخدام و استفاده از لغات و اصطلاحات اصیل و کهن است که به کلام او زینت و ظرافت و زیبائی می بخشد به گونه ای که سجع و رقص واژگان ، در چیدمان این ساختمان شعری والا ، به خوبی مشهود است. او همواره با دیگر شعرای همشهری خود از قبیل میرزا ابوتراب جَلی ، سید محمدنبی سیادت، ملا احمد گلابی، ملا عزیز مرغی زاده، ملا حسناک شوشتری و غیره در مدراوده و مناظره بوده است. تبحر و استادی ناهیدی در سرودن اشعار طنز محلی است، لیکن سروده هایی در مدح و منقبت خاندان عصمت و طهارت و رثای شهدای کربلا نیز دارد که این اشعار همواره مورد اقبال منبریون و گرمی بخش مجالس سوگواری بوده است.[۳]
ناهیدی به رسم دیگر شاعران دوره قاجاریه ، گاه در حوزه تکلف و تصنع محافل ادبی زمان خویش وارد شده و در زمینه اشعار تفننی نیز همچون اشعار بی نقطه ، اخوانیات و ... طبع آزمایی کرده است. جثه ای کوچک، اندامی ریز، بیانی تند و صریح، زندگانی سراسر فقر توأم با مشقت و سختی، خالق طنزی گزنده، صراحت لهجه، طرح و بیان مسایل اجتماعی دوران خویش در انواع قالب های شعری، از ویژگی های این شاعر دزفولی است. استادی و زبردستی ناهیدی در انتخاب واژه ها و وزن های مختلف شعری ، درخور توجه است. اگر او نبود ، شاید تاکنون بسیاری از واژه های اصیل دزفولی در غبار زمان محو شده بود .وی از آهنگ و موسیقی شعری و دستگاه های ایرانی بویژه حوزه مرثیه سرایی ، آشنایی کامل داشته و در این رهگذر بهره کافی برده است.[۴]
آثار
از وی مجموعه ای از اشعار با عنوان کلیات که به همت سید محمد علی امام، محمدحسین حکمتفر، سیدحسین حجازی و محمدرضا سنگری جمع آوری شده اند در دسترس است.
نمونه اشعار
نمونه شعر اول
۱ هم مَه رمضون اُومَّه،قَدِ روزه زَنِسُّوم | لِف مَه که گِرَه ،اَی مَهِ جامُندَه ، گِرِسُّم | |
۲ قرص روزه گِرُفت، بِیخِ گُلیمَه،که یواشی | اَ رفتنِ صـحرا وو قَپـِی غَــلَه بِـیـسُّــم | |
۳ روز ، اَغْذَه درازه که مَری،بَند گِحیفَه | اَی روز دراز چی خرِرِنج ف زِی یَه هِرِسُّم | |
۴ شو اوّل افطار،اَچَن،خَورْدُمَه پَتی ،اُو | گِنْدام ، گُشِسِّنْ ، اَ هَفَش جا ، تِرَقِسُم | |
۵ کیفُم بِدسُم ،روز بِه خِرُم هَرچِی که بینُم | اَ رَفتْ وشُدامُون ، سی خِرید ، لِیوَه بِیسُم | |
۶ دوش ،چارکِ نیم، ماس اَ مَندَل ، مو خِریدُم | زَنْدُم کِلِکِی ،یَکِتَه ، کُلْمَکْمَه ، مو لِسُّم | |
۷ رَفتُم که خِرُم بَحْتیَه ، اَوْ سِی اَبولی هم | ده جا سر رَه ، اَ دَس تُشْنی مو نِشِسُّم | |
۸ ضَحْف اُومَه سیُم ، کُل رَگام یَکْتَه گُشِسِّن | هَرچِی خُومَه دام تَکیَه ، آخیرِش سُلُقِسُّم | |
۹ صَحنُم به زِمین خَورد ، بِیس صَحْنِکَه ، دَه قَل | مِنجا تَلبـا ، چِی خـودِ عِیســا مــو چُــکِسُّــم | |
۱۰ نَمْ،اَی مَه بَعد مُنده،کُجا مو سَر دِرارُوم | اَی روزه گِرُفتن ، دِگه والله، مو هِرِسُّم | |
۱۱ وازه ، آ مناجاتِ رجب ، پا قُلِ دولو | دَه گز لِفِ ، وَقِی ، اَ سر جا مو پِرِسُّم | |
۱۲ اَغْذر،حپ تپ کورد،به مناجات که اَجا،او | زَند وَزَه به مِی گُش گُلیُم ، خَفَّه بِیسُّم | |
۱۳ بَس رو رِیَه قی زَنْد،چِه گُمِت یَکْتَه اَ لَرزه | چِرْپِی اَشدوم اومَه ، دِگَه ، زَلَمَه بِسُّم | |
۱۴ آخِر چه گُمِتْ ، اَغْذَه زَه قی ، تا اَسَرِ تخت | گِمْبَم به زِمین اومَه ، تو میری قَلَپِسُّم | |
۱۵ گِیوامه گِرِفتُم ، اَ صداش ، زِیرِ کِلُم قُرص | اَ بون ، به دوپِلّی ، سی شَوادونِکَه جِسُّم | |
۱۶ رَفتُم به شَوادون و گِرِفتُم رَهِ تاله | چِی گربه به تَه تال ، یواشی مو تَپِسُّم | |
۱۷ بعدش ، سی اَزون،پی حَپِلون، دونه گُشیدِش | لِف حوشِ خَلَگناز ، اَ بُنگِــش مو رُمِـسـم | |
۱۸ وَندُم مو، بِزون ، یَکْتَه اَزونَه، اَ اَزونِش | وارَس اَ اَزونش ، به شَوَق هَرچِی لِرِسُّم | |
۱۹ دیدُم شَوَقی نِی ، اَ بَغَل ساعته دیدُم | یَه ساعتِ نیم بعدَه ازونش مو نِشِسُّم | |
۲۰ اوسون زِلِ خرکُش دِگه زَنْد، خونَه نَمُندُم | مینِ موتورِ بَس ، لِف لِیْلِی مو سُـلِسُـّم | |
۲۱ وا ای هَمَه گَرما ف رَه اَهوازَه گِرُفتُم | اونجون چه رسیدُم ،دِگَه ،آسودَه بِیسُّم | |
۲۲ ناهیدی بَسَه، مشتی فِلون،بَدِش مِیایَه | دیدی ، که اَخیرش مو چطور ، گُلَشَه،رِسُّم؟ |
معنی شعر به شرح زیر است.
بیت ۱: باز هم ماه رمضان امد و گرفتار روزه شدم / مانند ماه که (حالت خسوف و ) گرفتگی پیدا می کند ، از این ماه وامانده دُچار گرفتگی شدم.
بیت ۲: روزه بیخ گلویم را محکم گرفت که یواش از رفتن به صحرا و مقدار زیادی غله محروم شدم.
بیت ۳: روز آنقدر دراز است که انگار بند گِحیف است از این روز درازمانند الاغ رِنج زده، از پا افتادم.
بیت ۴: شب اول افطار از بس اب خالی خوردم بخیه های من باز شد و از هفت هشت جا شکافته شد.
بیت ۵: کیفم بدستم و روز (از تاب روزه و هوس ) هرچیزی را که میبینم میخرم و از رفت امد هایمان برای خرید دیوانه شده ام.
بیت ۶: دیروز سه ربع ِ کیلو ماست از مندل(محمدعلی) خریدم (یادم نبود که روزه هستم ) انگشتی (درون ماست) زدم (سرازیر شد) یمباره تا آرنجم را لیسیدم.
بیت ۷: رفتم که از سید ابولی (ابوالقاسم) شیر برنج بخرم در راه ده جا از دست تشنگی من نشستم.
بیت ۸: ضعف آمد برایم و تمام رگهایم باز شد هرچه خود را به جایی تکیه دادم ، عاقبت لیز خوردم (و افتادم).
بیت ۹: بشقابم به زمین خورد و ده تیکه شد (و ) وسط گل و لای ها ، درست مثل (چوب بازی) عیسا فرو رفتم.
بیت ۱۰: نمی دانم از این ماه به میراث مانده ، به کجا سر در بیاورم ،از این روزه گرفتن به خسته شده ام.
بیت ۱۱: باز (بدتر اینکه ) از مناجات رجب در (محل) قل دولو ده متر مانند جغد از سر جایم پریدم.
بیت ۱۲: انقدر تقلای حمله گونه بهبرای خواندن مناجت کرد که به جای او وَزَه به گلوی من زد و من خفه شدم.
بیت ۱۳: بس (روی ) لبه دیوار داد زدچه بگویمت که یکباره از ترس صدای عطسه ام امد و دیگر زهره ام را انداختم.
بیت ۱۴: اخر چه بگویمت انقدر داد زد ، تا از سر تخت صدای به زمین افتادنم بلند شد و تو بمیری ، وارونه افتادم.
بیت ۱۵: از صدای او گیوه هایم را محکم به زیر بغلم گرفتم و از پشت بام دو پله یک پا به طرف شوادون فرار کردم.
بیت ۱۶: به شوادون رفتم و راه تال را در پیش گرفتم و مانند گربه ای آهسته در انتهای تال تپیدم (جای گرفتم).
بیت ۱۷: بعد از این همه (تدابیر) دهانش را برای اذان حمله وار باز کرد و من مانند خانه ای که درحال خراب شدن است از اذانش فرو ریختم.
بیت ۱۸: یکباره از اذان او ،اذان (موت) خودم را به زبان جاری ساختم همینکه ادانش تمام شد به هرچه به دمیدن شفق نگریستم.
بیت ۱۹: دیدم خبری از شفق نیست به ساعت بغلم نگاه کردم و یک ساعت و نیم بعد ازاذانش نشستم.
بیت ۲۰: انوقت زل خرکش (ستاره صبحگاهی) دمید و دیگر خانه نماندم و و مانند مارمولکی بداخل موتور بس یا ماشین وانتی خزیدم.
بیت ۲۱: با این همه گرمی راه اهواز را در پیش گرفتم و انجا که رسیدم دیگر اسوده شدم.
بیت ۲۲: ناهیدی دیگر بس است مشهدی فلانی بدش می اید (ولی) دیدی که آخرش من چطور، پنبه هایش را رشته کردم؟
نمونه شعر دوم
دو لُتَّه پِیْ یَکـِدُوْ کُوْرْدِنْ قِصّه | یِکِیْ رٰاسپٰا یِکِیْشُونْ بیـٰدْنِسَّه | |
اُوو ٰانْ کِ نِسَّ بیدَ بَرْ سَرِ پٰاشْ | سَرِ نُونِشْ کُتِیْ دیدُومْ حَریسَه | |
اُوو ٰانْ کِ بیدَ رٰاسْپا یَ خییارِیْ | دَسِشْ دیدُمْ بِنـٰارِسْ وَر کَنیسَه | |
دُ تـٰاشُونْ لُخْتُوْ عُرْیُونْ زُونِ لُتَّه | سَرِ شُونِ دُتـٰا شُونْ بیٰدْ دُکیسَه | |
یِکِیْشُونْ کیسَنِشْ پُرْ نُونِ تِکْ تِکْ | یِکِیْشُونْ گُفْ مُ تٰیسَمْ پُل بییِسَّه | |
یِکِیْشُونْ گُفْ فَلُمْ مُ نوُنِ سُوْزی | یِکِیْشُونْ گُفْ فَلُمْ نُونُو حَلیسَه |
معنی:
١ دو تن که هر دو زبانشان لکنت داشت،با هم سخن می گفتند،یکی ایستاده و دیگری نشسته بود.
٢ آنکه نشسته بود روی پای خود[نان داشت]که روی آن کمی حلیم دیدم.
٣ آنکه ایستاده بود خیاری در دست داشت،و دیدم که بر خر پشتک تکیه داده بود.
٤ هر دو لُخت،با زبان الکن،بر شانه ی هر دو،دو کیسه بود.
٥ یکی از آن دو،کیسه اش پر از تکّه نان بود،یکی از ایشان گفت((من کیسه ام پر شده است.))
٦ یکی از آن ها گفت((من نان با تُربچه می خورم))،یکی از ایشان گفت((من نان و هریسه میخورم.))
پانویس
- ↑ «شرح حال ناهیدی». سایت صبح ملت نیوز.
- ↑ «ملا محمدتقی ناهیدی دزفولی».
- ↑ «ناهیدی شاعر ممتاز دزفولی».
- ↑ «محمد تقي ناهیدی دزفولی». دست نوشته ها و نوسروده های فائزه کثیری.