پرش به محتوا

بمبره تورو: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۸۰ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۹ دسامبر ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی «'''بمبره تورو''' (bombera torru) بنا به اعتقاد مردم موجودی بود از جنیان که خودش را بصور...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴: خط ۴:
==حکایت==
==حکایت==


می گویند سالها پیش شخص زراعتکاری بنام آقای رضا پیازی با کسی زراعت گندم مشترکی داشت ،یک شب نیمه های شب شریکش به در خانه شان رفت و پس از بیدار کردنش به او گفت :رفتم سری به زراعتمان زدم  دیدم هفت هشت گراز در زراعت گندممان خوابیده اند،من به تنهایی از پس آنها بر نمی آیم، بیا با هم برویم و آنها را تار و مار کنیم. با شنیدن این حرف مشهدی رضا فوری با او می رود که فکری به حال گرازها بکنند ولی در بین راه شریکش در یک چشم بهم زدن او را قلمدوش میکند به این بهانه که خواب آلودگی موجب خسته شدن مشهدی رضا و دیر رسیدنشان می شود، مشهدی رضا می بیند که لحظه به لحظه قامت قامت شریکش بلند تر میشود تا جایی که احساس می کند تمام دزفول را زیر پای خود میبیند و برای رهایی خود داد و فریاد می کند.
می گویند سالها پیش شخص زراعتکاری بنام آقای رضا پیازی با کسی زراعت گندم مشترکی داشت ،یک شب نیمه های شب شریکش به در خانه شان رفت و پس از بیدار کردنش به او گفت :رفتم سری به زراعتمان زدم  دیدم هفت هشت گراز در زراعت گندممان خوابیده اند،من به تنهایی از پس آنها بر نمی آیم، بیا با هم برویم و آنها را تار و مار کنیم. با شنیدن این حرف مشهدی رضا فوری با او می رود که فکری به حال گرازها بکنند ولی در بین راه شریکش در یک چشم بهم زدن او را قلمدوش میکند به این بهانه که خواب آلودگی موجب خسته شدن مشهدی رضا و دیر رسیدنشان می شود، مشهدی رضا می بیند که لحظه به لحظه قامت قامت شریکش بلند تر میشود تا جایی که احساس می کند تمام دزفول را زیر پای خود می بیند و برای رهایی خود داد و فریاد می کند.


زنی از همسایگان مشهدی رضا تعریف کرده و گفته: ما آن شب در پشت بام خوابیده بودیم که صدای داد و فریاد مشهدی رضا بلند شد و همه از خواب بلند شده و به خیابان ریختندو مردم با فانوس و بردن گرز و هر سلاحی که داشتند به دنبال بمبره افتادند که شوهرم یکی از آنها بود،تا بالاخره نزدیک تانکر آبیاری قدیم بمبره ترو مجبور شد مشهدی رضا را زمین بیندازد و فرار کند. صبح یک لنگه کفش مشهدی رضا را از نزدیک محل خیمه کشان و لنگه دیگرش را از میان قبر های رودبند پیدا کردند،مشهدی رضا تا مدتها از این قضیه مریض بود.
زنی از همسایگان مشهدی رضا تعریف کرده و گفته: ما آن شب در پشت بام خوابیده بودیم که صدای داد و فریاد مشهدی رضا بلند شد و همه از خواب بلند شده و به خیابان ریختندو مردم با فانوس و بردن گرز و هر سلاحی که داشتند به دنبال بمبره افتادند که شوهرم یکی از آنها بود،تا بالاخره نزدیک تانکر آبیاری قدیم بمبره ترو مجبور شد مشهدی رضا را زمین بیندازد و فرار کند. صبح یک لنگه کفش مشهدی رضا را از نزدیک محل خیمه کشان و لنگه دیگرش را از میان قبر های رودبند پیدا کردند،مشهدی رضا تا مدتها از این قضیه مریض بود.<ref>{{یادکرد وب |نویسنده = |نشانی=http://dezfeeli.blogfa.com/post/35 |عنوان=موجوداتی بنام جن در باورهای مردم دزفول
| ناشر = |تاریخ = |تاریخ بازبینی= }}</ref>
 
==پانویس==
 
[[رده:متل ها]]